سفارش تبلیغ
صبا ویژن


























یا اباصالح

 

 

 

قحطی عفت

 

 

قحطی عفت

 

صدای آهنگهای بندری انقدر بلند است که فریادهای "حاج همت"لای نیزارهای"اروند"جا میماند وبه گوش نمیرسد.

صدای قهقهه"لبخند سومی"هاناله های"روایت فتح"ی هارا خفه می کند.

بردیوارها روی پوستر شهید عکس مرده هفتاد ساله می چسبانند ونام شهید را از کوچه برداشته ونام سوسن وزنبق می گذارند.نمیدانم حذف فرهنگ جبهه در صفحه چندم چندین برنامه توسعه نوشته شده است؟

غیرت،یک شبه بی هوااز جیب مردها می افتد توی لجنزارغفلت و...گم میشود.

مردهاتوی چرا گاههای خیابان راه می افتند وگناه می چرند.

زنها مثل دستفروش ها می ایستند کنار خیابان وجواهرات بدلی عرضه میکنند.

بعضیهاهم عرض میفروشند وارز میخرندوطول وعرض پاساژها را متر میکنند.

وقتی تلویزیون،اسکی روی یخ را نشان میدهد وروسری" پلنگی" را تبلیغ می کند،و"زلف پریشان"را به تصویر میکشد،صبرابوذرهالبریز میشودوداغ خانواده های شهدا تازه میشود.

بعضی به خاطر ارثی که از انقلاب دارند،بی نوبتدر خواست حج وجوازو ویزا میکنندوبا کادیلاک به کوچه ورودممنوع وارد میشوندورشوه خواری برای انان جاری تر از آب جاری است!

بعضی در پی شواهدو اسنادی هستند که ثابت کند"فاطمه"هم ادکلن میزده وپوست گوزن می پوشیده وبرای فرزندانش جلوی چشم ان فقیر"موز"میخریده وهر روز"حمام سونا" می رفته است.

بعضی ها سراغ چادر وصله دار"زهرا"را در موزه ها میگیرند.

می گویند دیگر کاخ نشینی عیب نیست.

خانه مسکونی شهید ر جایی هم به موزه اثار باستانی تبدیل میشود.

آنها که می نشینند"فیلم های انچنانی"را با کیف تماشا میکنند وبرای سیلی خوردن ان پسردزدسریال "اپارتمان"گریه میکنند،قربان صدقه فلان هنر پیشه یا بازیکن فوتبال میروند،دیگر وقت ندارندکه به سیلی خوردنحضرت زاهرا(س)فکرکنند وخون دل خوردنهای امام امت را بشناسند وکتابهای شهید مطهری را بخوانند وهشدارهای رهبری را جدی بگیرتد.

انها میخواهند خوش باشند وزندگی خودشان رابکنند،کاری هم به کار کسی نداشته باشند.اگر چنین نکنند چه کسی به دنبال بهترین انتن ماهواره بگردد؟چه کسی فیلمهای سرخ پوستی ببیندوعشقرا از فیلمهای هندی یاد بگیرد؟

بهشت زهرا(س)برای انان محیطی غم الود میشودو"افسردگی"می اورد....

کاش،مردهایی کهغیرتشان را گم کرده اند،به اندازه دفترجه بیمه هاشان به دست و پا می افتادند.

مردم به استراحت پس از جنگ پرداخته اند .مردم در لاک خودند.گروهی از مردم برای دیدن "ادم برفی"صف میکشند.

کاش قحطی عفت تمام میشد!

کاش عملیات چریکی چمران فرا موش نمیشد.

کاش "باکری"ها و"زین الدین"ها از یاد نمی رفتند.

کاش طنین صدای شهید اوینی رابا صدای نکره مایکل جکسون عوض نمی کردیم.

کاش از بوی گلاب بیشتر از ادکلن چارلی خوشمان می امد.

گاش خودمان را "گم"نمیکردیم وبرگه "هویت"از کتاب زندگی مان کنده نمیشد.

چه خوب گفت انکه گفت:گل محمدی باش تا محتاج ادکلن فرانسوی نشوی..!

متاسفانه"جنگ شادی"امروزبیشتر از "روایت فتح"طرفدار دارد."پلاکهای جبهه"جای خود رابه"زنجیرهای طلایی"می دهد.

در پخش ماشین هاهمغیر از نوارآهنگ هیچ نواری جا نمی گیرد!

اگر گفتید پارک چیتگر شبیه چیست؟

مردم را به جنگ رنگ ابی وقرمز مشغول کرده اند.بعضی ورزشهای امروزی را قدیمیها"بازی"میگفتند...!

قرآنهای مخملبافی شده هم جای خود را به ستاره ونوس میدهد.خیابانها پراست ازعروسکهای رنگارنگ ومتحرک....که نه درد داغ وفراق را می شناسندنه آژیرهای حمله هوایی یادشان است ونه میدانندفقرچه طعمی دارد.

تا دیده وشنیده اندکف وسوت به جای تکبیروصلوات بوده است وگستاخانه مظاهر انقلاب رامسخره میکنند.

دریغاکه..."سنگها رابسته وسگهاراباز گذاشته اند".

وفتی خودی ها اینقدر بیگانه میشوند،ازبیگانگان چه انتظار است؟!


نوشته شده در شنبه 91/7/15ساعت 11:36 صبح توسط سایه نظرات ( ) |

 

توکل...

 درنیا لذت های مختلفی وجود دارد.

اما یک لذت فراتر از همه لذت ها میباشد.

وآن چیزی جزبرقراری ارتباط با خداوند نیست.

پس به خدا توکل کنید وبرای درک بهتر توکل این حکایت را بخوانید.

من یک عمر به خدا دروغ گفتم.

ولی خدا هیچ گاه به خاطر دروغ هایم مرا تنبیه نکرد.میتوانست، امارسوایم نساخت.

او هیچ گاه مرا مورد قضاوت قرار نداد.

هر آنچه گفتم باور کرد وهر بهانه ای آوردم پذیرفت.

هرچه خواستم عطا کردوهرگاه خواندمش حاضرشد.

امامن!هرگز حرف خدا را باور نکردم.

وعده هایش را شنیدم اما نپذیرفتم.

چشم هایم رابستم تا خدا را نبینم.وگوشهایم را نیز تا صدای خدا نشنوم.

من از خدا گریختم بی خبر از انکه خدا با من ودر درون من بود.

می خواستم کاخ ارزوهایم را آن طور که دلم میخواهد بسازم.

نه آنگونه که خدا میخواهد.

به همین دلیل اغلب ساخته هایم ویران شدومن زیرخروارها اوار بلا ومصیبت ماندم.

من زیرویرانه های زندگی دست وپازدم واز همه کس کمک خواستم اما هیچ کس فریادم را نشنید وهیچ کس یاریم نکرد.

دانستم که نابودی ام حتمی است.

با شرمندگی وسرافکندگی فریاد زدم:خدایا اگر مرا نجات دهی،اگرویرانه های زندگی ام را اباد کنی با توپیمان میبندم وهرچه بگویی همان را انجام میدهم.

خدایا نجاتم بده که تمام استخوان هایم زیر اوار بلا شکست.

در ان زمان خداتنها کسی بودکه حرفهایم را باور کرد.با تمام بدی هایم مرا پذیرفت.

نمی دانم چگونه اما در کمترین مدت خدا نجاتم داد،از زیراوار زندگی بیون امدم ودوباره احساس ارامش کردم.

بدون ترس وتنهایی وتاریکی رو به خدا کردم وگفتم:خدای عزیزبگو چه کنم تا محبت تورا جبران کنم.

خداگفت:هیچ،فقط عشقم را بپذیر.مرا باور کن وبدان در همه حال در کنارتو هستم.

گفتم:خدایاعشقت را پذیرفتم واز این لحظه عاشقت هستم.پس بی انکه نظر خدا را بپرسم به ساختن کاخ رویایی زندگی ام ادامه دادم.

اوایل کار هرانچه لازم داشتم ازخدا درخواست میکردم.خدا هم فوری برایم مهیا میکرد.

اما قلبا واز درون از این کارم خوشحال نبودم.نمیشدهم عاشق خدا شوم وهم به او بی توجه باشم.

 به خدایی که پشت سرم آماده کمک ایستاده بود نگاه میکردند.انها سری به نشانه تاسف نشان داده ومی گذشتند.

اما عده ای دیگرکه جز سنگ های طلایی قصرم چیزی نمی دیدند.به کمکم امدند تا دراین میان انهانیز بهره ای ببرند.

پشتم رابه خدا کردم وادامه دادم.تا ایتکه وجودش را کاملافراموش کردم.

همه اندوخته هایم را یک شبه به غارت بر دندومن ناتوان وزخمی بر زمین افتادم وفرار انها را تماشا کردم.

آنهابه سرعت از منئ گریختندهمان طور که من از خدا گریختم.

هرچه فریاد زدم صدایم را نشتیدند همان طور که من صدای خدا را نشنیدم.از طرفی نمی خواستم در ساختن کاخ ارزوهایم از خدا نظر بخواهم.آخر منسلیقه خدا را در کارهایم نمی پسندیدم.

 با خودم گفتم:اگر من پشت به خدا کنم واز او چیزی درخواست نکنم بالاخره او مرا ترک میکند واز شر عشق وعاشقی خدا راحت میشدم.

در حین کار اگر چیزی لازم داشتم از رهگذرانی که از کنارم رد میشدنددر خواست می کردم.

عده ای که خدا را میدیدند با تعجب نگاهم میکردند.

ولی مدتی نگذشت همان هایی که به کمکم امده بودند از پشت خنجری زهرآلود برقلب زندگی ام فرو کردند.

من که از همه جا نا امید شده بودم باز خدا را صدا زدم.قبل از انکه بخوانمش کنار من حاضر بود.

گفتم:خدایا!دیدی چگونهمرا غارت کردندو گریختند.انتقام مرا از انها بگیر وکمکم کن که برخیزم.

خدا گفت:تو خودت انها را به زندگی ات فرا خواندی.از کسانی کمک خواستی که محتاج تراز هر کسی به کمک بودند.

گفتم :مرا ببخش،من تورا فراموش کردم.به غیر از توروی اوردم وسزواراین تنبیه هستم.

اینک با تو پیمان میبندم که اگر دستم را بگیری وبلندم کنی،هرچه بگویی همان میکنم ودیگر تورا فراموش نخواهم کرد.

خدا تنها کسی بود که حرفهایم وسوگندهایم راباور کرد.

نمی دانم چگونه اما متوجه شدم که دوباره میتوانم روی پای خودم بایستم.

از این دلنوشته نتیجه میگیریم که.............

هیچ مشکلی وجود ندارد که شما وخداوندنتوانید ان را با هم حل کنیدونیز هیچ موقعیتی وجود ندارد که شما وخداوندنتوانید با هم ان را مدیریت کنیدوهیچ مسئولیتی وجود ندارد که شما وخداوند نتوانید با هم از عهده ان برایید.

توکل به خدا مستلزم قدرت وشهامت است.ما در اغلب امور کوچک به خدا توکل میکنیم

گفت:اگر مرا باور کنی،خودت را باور میکنی واگر عشقم را بپذیری،وجودت اکنده ازعشق میشود.

به زودی خدای مهربان نشانم دادکه چگونه مرا تنبیه کردوبار دیگر درکمال شرمندگی گفتم:خداجان چگونه محبت تورا جبران کنم؟

خداگفت:هیچ فقط عشقم را بپذیر ومرا باور کن،انگاه بدان بی انکه مرا بخوانی همیشه در کنار تو هستم.

گفتم:چرا اصرار داری تو را باور کنم وعشقت را بپذیرم؟

-ان وقت به ان لذت عظیمی که در جست وجوی انی میرسی ودیگر نیازی نیست خود را برای ساختن کاخ رویایی به زحمت بیاندازی،چون چیزی نیست که تو نیازمند ان باشی زیرا در این صورت توومن یکی میشویم.

بدان که من عشق مطلق،ارامش مطلق ونور مطلق هستم.من از هرچیز بی نیازم واگر عشقم را بپذیری،میشوی نور،ارامش وبی نیاز از هرچیز........

 

 


نوشته شده در سه شنبه 91/7/11ساعت 11:26 صبح توسط سایه نظرات ( ) |

 

کوچه های تاریک از نگاه ماه عبور می کند

و آب برای شستن گناه ما غسل می گیرد

زمین زیر پای غفلت قدم می زند   .

و کوچه در انتها گم می شود   .

تو را در این وحشت می خوانم

ولی از اینکه برای آمدنت آماده نیستم شرمگینم

نمی توانم تو را نخوانم

هر چند بوی بد گناه کوچه را الوده است

نمی توانم بگویم نیا

تو آمده ای

صدای پایت را می شنوم

فقط می توانم خود را برای دیدارت محیا کنم   .

پس بیا گل نرگس

بیا


نوشته شده در چهارشنبه 91/4/14ساعت 6:53 عصر توسط سایه نظرات ( ) |

 

 

منتظران راستین در فساد محیط حل نمی‏شوند  

 

اثر مهم دیگری که انتظار مهدی(ع) دارد حل نشدن در مفاسد محیط و عدم تسلیم در برابر آلودگیها است  .

توضیح این که هنگامی که فساد فراگیر می‏شود و اکثریت یا جمع کثیری رابه آلودگی می‏کشاند گاهی افراد پاک در یک بن بست سخت روانی قرار می‏گیرند، بن بستی که از یأس اصلاحات سرچشمه می‏گیرد  .

گاهی آنها فکر می‏کنند که کار از کار گذشته و دیگر امیدی به اصلاح نیست و تلاش و کوشش برای پاک نگاهداشتن خویش بیهوده است این نومیدی و یاس ممکن است آنها را تدریجا به سوی فساد و همرنگی با محیط بکشاند و نتوانند خود را به صورت یک اقلیت صالح در برابر اکثریت ناسالم حفظ کنند و همرنگ جماعت نشدن را موجب رسوایی بدانند  .

تنها چیزی که می‏تواند در آنها امید بدمد و به مقاومت و خویشتن داری دعوت کند و نگذارد در محیط فاسد حل شوند امید به اصلاح نهایی است تنها در این صورت است که آنها دست از تلاش و کوشش برای حفظ پاکی و اصلاح دیگران بر نخواهند داشت  .

و اگر می‏بینیم در دستورات اسلامی یأس از آمرزش یکی از برزگترین گناهان شمرده شده است و ممکن است افراد ناوارد تعجب کنند که چرا یأس از رحمت خدا اینقدر مهم تلقی شده است حتی مهمتر از بسیاری از گناهان، فلسفه‏اش در حقیقت همین است که گناهگار مأیوس از رحمت هیچ دلیلی ندارد که به فکر جبران بیفتد و یا لااقل دست از ادامه گناه بردارد و منطق او این است اکنون که آب از سر من گذشته است چه یک قامت چه صد قامت، من که رسوای جهانم غم دنیا هیچ است. بالاتر از سیاهی رنگ دیگر نیست، آخرش جهنم است من که هم اکنون آنرا برای خود خریده‏ام از چه می‏ترسم و مانند این منطقها  ...

اما هنگامی که روزنه امید برای او گشوده شود، امید به عفو پروردگار، امید به تغییر وضع موجود نقطه عطفی در زندگی او خواهدشد و او را به توقف کردن در مسیر گناه و بازگشت به سوی پاکی و اصلاح دعوت می‏کند  .

به همین دلیل امید را می‏توان همواره به عنوان یک عامل موثر تربیتی در مورد افراد فاسد شناخت همچنین افراد صالحی که در محیطهای فاسد گرفتارند بدون امید نمی‏توانند خویشتن را حفظ کنند  .

نتیجه این که انتظار ظهور مصلحی که هر قدر دنیا فاسدتر می‏شود امید ظهورش بیشتر می‏گردد اثر فزاینده روانی در معتقدان دارد و آنهارا در برابر امواج نیرومند فساد بیمه می‏کند آنهانه تنها با گسترش دامنه فساد محیط مأیوس نمی‏شوند بلکه به مقتضای «وعده وصل چون شود نزدیک - آتش عشق تیزتر گردد» وصول به هدف را در برابر خویش می‏بینند و کوششان برای مبارزه با فساد و یا حفظ خویشتن با شوق و عشق زیادتری تعقیب می‏گردد .

از مجموع بحثها چنین نتیجه می‏گیریم که اثر تخدیری انتظار تنها در صورتی است که مفهوم آن مسخ یا تحریف شود همانگونه که جمعی از مخالفان تحریفش کرده‏اند و جحمعی از موافقان مسخش - اما اگر به مفهوم واقعی در جامعه و فرد پیاده شود یک عامل مهم تربیت و خود سازی و تحرک و امید خواهد بود.

از جمله مدارک روشنی که این موضوع را تایید می‏کند این است که در ذیل آیه وعدالله الذین آمنوا منکم وعملوا الصالحات لیستخلفنهم فی الارض.«خداوند به آنها که ایمان دارند و عمل صالح انجام می‏دهند وعده داده است که حکومت روی زمین را در اختیارشان بگذارد» از پیشوایان بزرگ اسلام نقل شده است که منظوراز این آیه «هو القائم و اصحابه»: مهدی و یاران او هستند». ( بهارالانوار ج1 ص14قدیم)

و در حدیث دیگری می‏خوانیم (نزلت فی المهدی):این آیه درباره مهدی (ع) نازل شده است».

در این آیه مهدی (ع) و یارانش به عنوان (الذین آمنوا منکم و عملوا الصالحات) «آنها که ایمان و عمل صالحی دارند» معرفی شده‏اند بنابراین تحقق این انقلاب جهانی بدون ایمان مستحکم که هر گونه ضعف وزبونی و ناتوانی را دور سازد و بدون اعمال صالحی که راه را برای اصلاح جهان بگشاید اماکن‏پذیر نیست و آنها که در انتظار چنین برنامه‏ای هستند هم باید سطح آگاهی و ایمان خود را بالا ببرند و هم در اصلاح اعمال خویش بکوشند.

تنها چنین کسانی هستند که می‏توانند نوید شرکت در حکومت او بخود دهند، نه آنها که باظلم و ستم همکاری دارند و نه آنها که از ایمان و عمل صالح بیگانه‏اند. نه افراد ترسو وزبونی که بر اثر ضعف ایمان از همه چیز حتی از سایه خود می‏ترسند.

ونه افراد سست و بی حال و بیکاره‏ای که دست روی دست گذارده و در برابر مفاسد محیط و جامعه شان سکوت اختیار کرده و کمترین تلاش و کوششی در راه مبارزه با فساد ندارند.

این است اثر سازنده قیام مهدی (ع) در جامعه اسلامی.

خداوندا! دیدگان ما را به جمالش روشن کن، و ما را از یاران وفادار و سربازان فداکارش قرار ده


نوشته شده در چهارشنبه 91/4/14ساعت 6:51 عصر توسط سایه نظرات ( ) |

واینک آخرالزمان

در زمان غیبت کبری که دسترسی به امام معصوم  علیه السلام امکان پذیر نمیباشد وهرچه به زمان ظهور حضرت نزدیک تر میشویم فتنه ها وبه اصطلاح فتنه های آخرالزمان جهت غربالگری وآمادگی مردم برای واقعه ظهور بیشتر میشود، آشنایی شیعیان با حوادث آخرالزمانی که در کلام معصومین علیهم السلام به آنها اشاره شده است لازم وضروری است،زیرا با آشنایی با این وقایع از طرفی میتوان آمادگی برای مقابله با آنها را درخود ایجاد کرد واز طرف دیگر موقعیت جهان را با واقعه شریف ظهور سنجید.

 

سوالی که مطرح میشود این است که آیا این وقایع همانطور که درکلام معصومین علیهم السلام به آنها اشاره شده است اتفاق می افتند؟پاسخ این سوال در مفهومی به نام بدا نهفته است. بدا در لغت به معنای ظهور وروشن شدن پس از مخفی بودن چیزی است بدین معنی که خداوند متعال بنا بر مصلحتی،مسئله ای را از زبان پیامبر یا ولی ای از اولیای خویش به گونه ای تبیین میکند وسپس در مقام عمل وظهور وبروز غیرآنرا به مردم نشان میدهد  .

 

نشانه های آخرالزمان از حیث وقوع به حتمی و غیر حتمی تقسیم میشوند. پنج مورد از نشانه ها در بسیاری از روایات که از حد تواتر گذشته است از جمله حوادث حتمی ظهور برشمرده شده اند: سید خراسانی،سید یمانی،ندای آسمانی - مبنی بر حقانیت حضرت مهدی علیه السلام- وشهادت نفس زکیه و   فرورفتن سپاهیان سفیانی در بیداء   بیابان بین مکه ومدینه. غیر از حوادث حتمی که بدان  ها اشاره شد بقیه نشانه ها که حوادث غیر حتمی هستند بدا در آنها راه دارد بدین معنی که بنا بر مشیت واراده الهی ممکن است دچار تغییر ،تقدم ویا تاخر شوند.به عبارت دیگر،آنها از جمله امور لوح محو واثبات به حساب می آیند وممکن است با تغییر وتبدیل شرایط آنها وعوض شدن علل رخ دادن آنها به گونه ای دیگر پدید آیند ویا اصلا رخ ندهند .مثلا اگر درحدیث به نزول بلایی (مشروط)اشاره شده باشد به واسطه توسل واستغفار مومنان ومسلمانان ممکن است در نزول آن تاخیر رخ دهد ویا اصلا چنین بلایی به جهت عظمت عمل صالح ایشان نازل نشود ویا اینکه برخی اعمال صالح ویا ناصالح ظهور حضرت را دچار تعجیل یا تاخیر کنند.

 

شاید بتوان علت بیان چنین اخباری را این دانست که اگر مسئله به این شکل تبیین نمیشد ،مومنان هم از احتمال حدوث آن حادثه با خبر نمیشدند وبدان مبتلا میگشتند اما پس از صدور حدیث از ناحیه معصوم علیه السلام وآگاه شدن مومنان ومسلمانان بدان، با دعا ،توسل واستغفار از پدید آمدن چنان حادثه ناگواری ممانعت به عمل آورند ویا سبب حدوث اتفاقی خوشایند شوند .البته فراموش نکنیم که عکس این مطلب هم کاملا صادق است؛به این معنی که معصوم علیه السلام با اعلام نزول بلا وعلت آن، حجت را بر مردم تمام میکند که شما با وجود آنکه می توانستید،آن را از خویش دفع نکردید یا فلان خیر را به سوی خویش جلب ننمودید .

لازم به ذکر است که در قیام حضرت بدا امکان ندارد و همانطور که در حدیث پیامبرهم بدان اشاره شده است حتی اگر یک روز تا قیامت مانده باشد خداوند ولی اش را به مردم مینمایاند.

 

منبع مورد استفاده:

1.کتاب شش ماه پایانی /انتشارات موعود عصر (عج)

 


نوشته شده در چهارشنبه 91/4/14ساعت 6:46 عصر توسط سایه نظرات ( ) |

<      1   2   3   4   5      >

Design By : Pichak